کد مطلب:275160 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150
کافران محمد را ندیدند
در ضمن تفسیر آیه شریفه: و هنگامی كه قرآن خواندی قرار دادیم میان تو و كسانی كه به آیات ما ایمان
[ صفحه 111]
نمی آورند حجاب پوشیده شده ای را [1] ذكر شده كه شبی ابوجهل و رفقایش تصمیم گرفتند به مسجد الحرام بروند و پیغمبر (ص) را
[ صفحه 112]
از بین ببرند. وقتی كه آمدند رسول خدا (ص) را ندیدند، هر چند گشتند او ر نیافتند با اینكه رسول خدا در مسجد سرگرم خواندن قرآن بود. پس از نزول سوره تبت و هجو ابی لهب و همسرش ذكر شده كه حماله الحطب (همسر ابی لهب) كه زن بسیار شریری بود، با حربه ای به سرغ پیغمبر (ص) در خانه رفت با اینكه پیغمبر تشریف داشت و او هم در همان اطاق وارد شد، مع الوصف رسول خدا (ص) را ندید و خداوند او را از نظرش پنهان داشت.
[ صفحه 111]
نمی آورند حجاب پوشیده شده ای را [1] ذكر شده كه شبی ابوجهل و رفقایش تصمیم گرفتند به مسجد الحرام بروند و پیغمبر (ص) را
[ صفحه 112]
از بین ببرند. وقتی كه آمدند رسول خدا (ص) را ندیدند، هر چند گشتند او ر نیافتند با اینكه رسول خدا در مسجد سرگرم خواندن قرآن بود. پس از نزول سوره تبت و هجو ابی لهب و همسرش ذكر شده كه حماله الحطب (همسر ابی لهب) كه زن بسیار شریری بود، با حربه ای به سرغ پیغمبر (ص) در خانه رفت با اینكه پیغمبر تشریف داشت و او هم در همان اطاق وارد شد، مع الوصف رسول خدا (ص) را ندید و خداوند او را از نظرش پنهان داشت.
[1] اينك كه بيست سال از ماجراي خرداد 42 مي گذرد، هنوز افراد بسيار هستند كه در ماجراي شب 16 خرداد آن سال در كنار منزل شهيد آيت اله دستغيب ناظر ماجراي حيرات آوري بودند. با اينكه اطراف منزل محاصره و كماندوهاي گارد سلطنتي و جاسوسهاي شهرباني آن روز از داخل و خارج فعاليت داشتند، مع الوصف آن شهيد بزرگوار را به خانه همسايه منتقل كردند و همه فهميدند كه چگونه خداوند چشمانشان را از ديدن آن بزرگوار كور فرمود. از اين شگفت تر تا دو روز بعد تا چند طرف خانه هاي همسايه ها را بازجوئي مي كردند، ولي بسراغ آن خانه نمي رفتند. ضيه ديگران آن شهيد در سال 57 و چندماه پيش از پيروزي انقلاب بود. دستگاه جبار، منزل آن بزرگوار را محاصره كرده بود در حالي كه لحظاتي قبل از محاصره، آن بزرگوار از خانه خارج شده بود و هيچ كدام از مامورين كه اين طور دقيق ايشان را تحت نظر داشتند و چند لحظه قبل او را ديده بودند كه وارد خانه شده، نديدند. و باز شگفتي از اين عجيبتر، مراجعت ايشان در شب جمعه به مسجد جامع است كه با ماشين سواري از دروازه قرآن تا درب مسجد از اين همه خيابان و حتي بازارچه نزديك مسجد (منصوريه) گذشتند و هيچ يك از مامورين ايشان را نديد و آن سخنراني جالب را در مسجد ايراد كرد در حالي كه مامورين خانه خالي را محاصره كرده بودند. راستي كراماتش بسيار بود، روانش شاد باد. بسياري از كراماتش در يادواره اش كه اخيرا منتشر شده است، ذكر گرديده است.